چیز های جالب

چیز های جالب

یه جای باحال
چیز های جالب

چیز های جالب

یه جای باحال

صدای ماه خدا

صدایش را می شنوی

 

از آن سوی آسمان مس آید

 

چه زیبا مرا فرا می خواند

 

من به مهمانی عشق خوانده شدم

 

وجودم همه از او پر شده است

 

در دلم غوغایی است

 

نمی دانم چه کنم چه بپوشم،

 

در کنارش سر آن سفره چه به گویم؟

 

آیا کسی هست مرا یاری کند؟

 

ناگهان صدایی آمد

 

غم و اندوه در آن موج می زد

 

خوب گوش دادم و دیدم

 

من صحنه عشق را دیدم

 

ناگهان روز عاشورا را دیدم

 

چهره غمناک مردی را دیدم
 

که سر در چاه می کرد و درد و دل می کرد

 

من سجاده ای به خون آلوده ای را دیدم

  

من اشک هایی را دیدم که در چاه می رفت

 

من چهره غمناک دختر بچه ای را دیدم

 

من چیز های زیادی را دیدم

 

ولی هیچ کس نبود آنان را یاری کند.

ZOORO

در صورت کپی برداری نام نویسنده ذکر شود.